آرامه جان
ای همدم لحظه های تنهایی من ای رونق شعر و شور و شیدایی من ای سبزترین بهار در خاطر من ای ناب ترین نافه آهوی ختن تو همنفس و همدل و همراز منی هم صحبت و هم سفره و دمساز منی شور و شعف و نغمه و آواز منی آرامه جان و پر پرواز منی با آمدنت بهار را فهمیدم مادر شدم و به روی گل خندیدم از حضرت بی نشان نشان آمده ای با جلوه نور بر جهان آمده ای کندوی لبت شهد و شکر می ریزد عطر نفست ز خانه بر می خیزد همراه تو در اوجم و آرام و رها همسایه دیوار به دیوار خدا &nbs...