آتلیه زیبای باغ
دیروز به باغ رفتیم.هوای دلپذیر باغ خیلی می چسبید اونهم بعد از حدود یک و نیم ماه خانه نشینی به دلیل آلودگی هوا و سرمای زمستون.
هستی کلی ذوق کرده بود و صدای هیجان انگیز در می آورد. بابای مهربون هستی یه آتیش باحال درست کرد که خانم کوچولو سردش نشه. واقعا آتش روشن کردن و بعدش خیره شدن به شعله های لطیف و سوزانش لذت بخشه. بماند که با دیدن ذغال یاد سیب زمینی کبابی کردیم
طبیعت در هر فصلی زیبایی مخصوص به خودش رو داره، هر فصلی یه جورایی زیباست. درخت ها لخت بودند اما رنگ زمستانی قشنگی داشتند.
چه آتلیه ای زیباتر از طبیعت و باغ برای عکس گرفتن!!!!!
شازده کوچولو در باغ:
قربون نشستن نازت برم.
اینم از هستی که با درخت بازی می کنه و فارغ از دنیای ما بزرگترهاست. آنقدر شیفته درخت ها بود که به دوربین نگاه نمی کرد.
اینم از شیر گرمی که هستی خورده تا سردش نشه:
به به بابایی جون هستی چه آتیشی درست کرده. چه شعله هایی.
نگاهی عمیق به دور دست ها:
شادمان و خوشحال در باغ:
بله اینم نتیجه گردش، بازی و سیر و سیاحت در باغ: