هستی جون عزیزم ، نفسمهستی جون عزیزم ، نفسم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه سن داره

برای نفسم هستی جون

ماهنامه هستی جون 14

1393/4/3 15:15
نویسنده : مامان هستي
493 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان و بابا هر روز شیرین تر و دلنشین تر می شی، به لحظه لحظه عمرت خدا را شاکریم و عشق می ورزیم به زندگی و موهبت های الهی در کنار هستی عزیز دردونه مون.

به لطف خدای مهربون بریم سراغ چهاردهمین ماهنامه ات :

 

اینجا با شور و اشتیاق در فریزر را باز کردی و در طبقاتش کاوشگری می کنی:

دنبال چی می گردی گلم:

دردر و پارک رفتن و سرسره یازی یکی از برنامه های ثابتمون شده .همیشه خوش بازی عزیزم:

جدیدا اینجوری هم سی دی هاتو تماشا می کنی:

لذت بردن از تکان دادن پاهات :

وقتی که یه جای بلندی می شینی و پاهای نازت رو تکون میدی: نوش جانت بوس

حکایت های شیلنگ رو هم که قبلا بهت تعریف کردم و همچنان ادامه داره با نسخه های جدید و دیدنی:

 

تلاش برای پیاده شدن از میز: انگار یه کم بلنده مامان باباگریه کمک کمک

بازی با گوشواره های آویز:

با وجودت صفای باغ مضاعف می شه: وایستادی

از سيزده ماه و ده روزگي چند قدم راه مي روی.

از سيزده ماه و 13 روز گی هم خودت به تنهاي وسط اتاق بلند ميشی و با احتیاط چند قدم برمیداری. اما بیشتر وقت ها قدمت هات رو خیلی بزرگن برمیداری...

میوه دل ما در کنار میوه های باغ:

روی سرامیک ها دراز می کشی و خودت رو سر میدی و لذت می بری.

تاب بازی رو خیلی دوست داری هر روز دو سه بار سوار تاب می شی و بعد از ده دقیقه تاب بازی روی تاب به خواب میری.

صخره نوردی می کنی یعنی از هر جایی که بتونی بالا میری : میز، مبلمان، میز تلویزیون...

پسندها (1)

نظرات (0)