هستی جون عزیزم ، نفسمهستی جون عزیزم ، نفسم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

برای نفسم هستی جون

در بازه مامان، بیا

1392/12/6 13:31
نویسنده : مامان هستي
253 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش بنده خدایی در زد و من کلید رو برداشتم و رفتم دم در. برگشتنی فرشته کوچولوی ناز پس از سیر و سیاحت در خونه خودش رو به پشت در رسونده بود. در رو باز کردم  و دیدم  هستی جونم پشت در منتظره تا مامان بیاد تو. صداش کردم هستی جان هستی جان برو عروسکت رو ورارکلافه

ماه دهم

اما هستی به در نزدیکتر میشه : مامان در بازه بیا پیش منمنتظر

ماه دهم

یواشکی یه دستم رو از لای در رد کردم و دمپایی روفرشی رو پرت کردم دور از در، هستی یه ذره تکون خورد و من با زحمت هستی رو جابجاش کردم.

این عکس ها هم صحنه بازسازی شده است تا بعدا ببینی عزیز دلم.

هیچ اتفاقی بی حکمت نیست. اینها درس عبرتی است که این فرشته کوچولو به ما میده بعضی وقت ها با اینکه در رحمت خدا بازه، همش می گیم خدایا چرا دری به رویم باز نمیشه غافل از اینکه در بازه و لطف و رحمت خدا پشت در بازه که ما مانع ورود آنیم.

دختر ناز مامان :

"صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بالا رود از نه فلک بالاستی"

اینم پندی زیبا که ایشاله همیشه آویزه گوشت باشه تا به کارش بگیری و فرشته بمانی و زمینی نشوی.آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

عمه هستی جون
6 اسفند 92 22:03
ای جانم..... ای جانم.... عمه قربونش بشه که اینقدر کاراش شیرین و با نمکه
مامان هستي
پاسخ
خدا نکنه عمه جونش. هر روز شیرین تر میشه اما زیاد فرصت نمی کنم همه بامزه گی هاش و شیرین کاریهاشو تو وب بزارم می ترسم ضعف کنین شوخی کردم وقت ندارم همین هارو هم از استراحتم می زنم تا خاطرات ماندگاری برای هستی جون عزیزم باشه.
مامان هستی
7 اسفند 92 10:32
ایول خاله جون ... من بودم میزاشتم مامانی پشت در باشه تا بدون تو گلم بیرون نرند... شوخی کردم...میگه چیه
مامان هستي
پاسخ
خاله این موضوع به فکرم نرسید ذهنم همش درگیر بود که مامان بیاد پیش من
مامان هستی
7 اسفند 92 19:44
خاله هستی
9 اسفند 92 22:10
الله الله جانیمسان دادلیم .اورییمین ایچی بیردانام
مامان هستي
پاسخ
بیردانا خالامسان
فائزه مامان آیاتای
10 اسفند 92 16:11
منتظر مامان هستش خب افرین دخمل زرنگ که میدونی مامانی از کجا میاد
مامان هستي
پاسخ
ممنون ممنون