ماهنامه هستی کوچولو 6

کم کم به هوای سرد پاییز عادت می کنی. با اینکه هوا سرد شده اما بیرون رفتن رو خیلی دوست داری وقتی آماده می شیم بریم بیرون منتظر می مونی که بیاییم تو رو برداریم .یه روز قشنگ پاییز رفتیم باغ. هوا خنک بود. چند تا عکس گرفتیم و زود برگشتیم که یخ نکنی.

خانم کوچولو زیارت قبول:

سفر به مشهد مقدس سومین مسافرت و اولین سفر زیارتی هستی کوچولوست.یه شب هستی رو بردیم حرم و به رسم ادب و احترام دست های کوچولوی نازش رو به سینه اش گذاشتیم و باهم سلام دادیم. هوای مشهد سرد و بادی بود دو بار حرم بردیمت اما بیشتر اوقات به خاطر سردی هوا هتل می موندیم یا تو می موندی پیش آناجون و ما می رفتیم حرم.سه روز پس از اقامت در جوار حرم مطهر رضوی دوباره به خونه برگشتیم.

هستی در رستوران هتل: ببین چه جوری نگاه می کنی!

اینم از سارافون نازی که خاله جون خودش با ذوق و شوق دوخته بود که وقتی مشهد دیدت بهت هدیه داد.

 دختر گلم زیارت قبول.

بازی های هستی:

بازی با بالش و پتو، عروسک ها، انگشتهای دست و پا و ...

روز به روز شیطون تر می شی. تا با خودت خلوت می کنی پتو یا بالشت رو برمی داری و روی صورت ماهت می اندازی و بعد سعی می کنی از زیر بالش و پتو بیایی بیرون. چند دقیقه بعد جیغ می زنی یا گریه می کنی یعنی یکی بیاد کمک!!!!!!!!!

رویداد جالب :

٩ آبان به جمع دوستانم دعوت بودم باهم رفتیم مهمونی. خاله ها با دیدنت کلی خوشحال شدن. به محض اینکه یکی از دوستام بغلت کرد زدی زیر گریه. بعد از مهمونی با خاله حدیقه جون برگشتیم خونه.  وقتی از مهمونی برمی گردیم خونه خیلی خوشحال و آوازخون می شی. با خاله صحبت می کردیم ناگهان دیدیم انگشت شست پاتو بردی دهانت و با لذت تمام می مکی. کم کم پاهاتو می شناسی. خیلی جالب بود هردومون شگفت زده شدیم.

هستی و  کالسکه:

وقتی اولین بار توی کالسکه گذاشتمت احساس خوبی نداشتی و جیغ می زدی بیرون بیایی اما بعد از یک هفته آروم آروم بهش عادت کردی. بعد از مدتی به کالسکه خیلی علاقمند شدی می دونستی که باهاش بیرون و گشت و گذار می بریمت.

تلاش برای ادای آواها و حروف:

از هفته دوم این ماه همش در حال تمرین آواها و حروف جدیدی: اوهه, اوننه, اویی و ...حرکات لبها و زبانت خیلی بامزه است.

قهقهه های شادی بخش هستی:

هر روز دوست داری باهات بازی کنیم و حین بازی قهقهه بزنی. انقدر قهقهه می زنی تا خسته بشی.ما هم کلی با خنده های قشنگ بلندت می خندیم. خدارو شکر. الهی همیشه بخندی. شاد باشی و بانشاط و خوش زندگی کنی.

واکسن پایان شش ماهگی:

بعد از زدن آمپول جیغ و گریه های بلندت تا لحظاتی ادامه داشت.خداروشکر دیگه تا پایان یک سالگی خبری از واکسن نیست.

پایان ٦ ماهگی:

قد: ٧٣ س م                                         وزن:٨٨٠٠ گ                         دور سر: ٤٤ س م