دوباره پارک
هشتم اردیبهشت ماهه و نصفه دومین دندون هستی که از لثه اش جوانه زده دیده می شه . تا یکی دو روز دیگه ایشاله همه دندونش میاد بیرون و هستی جون صاحب دو تا مروارید خوشکل سفید می شه. خدای مهربون شکرت.
اما عصرها بیقراری هستی جون شروع می شه ، باهم میریم دردر و پارک:
هستی در حال تماشای یه نی نی دیگه:
بعدش رفتیم فیل سواری، بعد هم چندین و چندین بار سرسره بازی که خیلی خوشحال شدی. البته همش باید مراقب بودم تا بچه های دیگه از سرسره پایین بروند و پشت سرت هم کسی نباشه که تصادف کنین. در این فاصله های انتظار همش درخواست ادامه بازی می کردی: "اوییی اوییییی"
دوباره وقتی روی چمن ها نشستیم یه شلنگ آب گنده دیدی همش میرفتی که بگیریش اما...
آخرش هم اینجوری نگاهش می کردی:
و آب خوردنت...
دیگه قیافه ات نشون می ده که کاملا خسته شدی.
تا رسیدیم خونه ...
آسوده بخواب نازنینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی