جمعه به در
جمعه آخر فروردین یعنی روزهای پایانی ١١ ماهگی با دختر بهاریمون به دامن زیبا و فسفری باطراوت طبیعت رفتیم و به قول بابایی جون هستی جعه به در کردیم.
جوی آب روان، توتستان و گندمزار چشم نواز لطافت و طراوت را مقیم دل و جان می کرد.
هستی هم بغل بابایی جون شیطونی می کرد
هستی روی درختی زیبا:
آنقدر هستی جون شیطنت می کرد و عینک بابایی جون رو می کشید که عینک افتاد لای سبزه های گندمزار گشتیم و پیداش کردیم.
در حال تماشای درخت ها:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی