هستی جون عزیزم ، نفسمهستی جون عزیزم ، نفسم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

برای نفسم هستی جون

ماهنامه هستی کوچولو 11

1393/2/10 12:16
نویسنده : مامان هستي
483 بازدید
اشتراک گذاری

الان روی پاهای بابا لالا کردی منم فرصت رو غنیمت شمردم تا خاطرات قشنگت رو ثبت کنم.

از بابایی ممنونم قلبکه مراقب گل دختره و گرنه فرصتی نمیشه وبلاگت رو بنویسم.

 

11

 

 به لطف خدای مهربون ده ماهگیت تموم شده و دیگه میتونی یواش یواش با ما همسفره بشی و از غذای سفره نوش جان کنی. یه کیک هم شب عید برای جشن سفره ات پختم اما فشردگی کارها و مسافرت و دیدو بازدید عید و از همه مهم تر ماجراهای دندون درآوردنت باعث شد که نتونم کیکت رو تزیین کنم. خلاصه این حکایت کیکی که تزیین نشد.

 توی این ماهنامه خاطرات١١ماهگیت رو ثبت می کنم البته مرخصیم تموم شده و دیگه سرکار میرم و واقعا خیلی وقت کم میارم. به خاطر همین وبلاگت رو دیر به دیر می نویسم.کاش وقت می شد همه شیرین کاریهات رو ثبت می کردم اما مراقبت از خانوم کوچولوی شیطون مهم تره.دوستت دارم عزیزترینمقلب

اما تا دیر تر نشده این ماهنامه رو بنویسم.

به بند ،کمربند، طناب و تسبیح خیلی علاقه داری:

 11

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آهسته آهسته و با احتیاط وسایل بخصوص میز رو میگیری و ایستادن و راه رفتن تمرین می کنی.قربون این تلاشت هات برم عسلم

 11

خیلی دوست داری بیای آشپزخونه، دایما تو خط پذیرایی- آشپزخونه کار می کنی ما هم همش برمیداریمت می بریم میزاریم پذیرایی اما با تلاش و پشتکار ستودنی به کارت ادامه میدی، از میز و صندلی های آشپزخونه خیلی خوشت میاد

11

اینم از میز پذیرایی که یه مدت روش پتو کشیدیم و همش باید مراقبت باشیم تا تمرینهات رو انجام بدی. دور این میز آروم آروم می چرخی و با کف دستت به میز می زنی و آواز می خونی و شکر خدا برای خودت خوشی

11

 

بعضی وقت ها هم خم می شی و مارو نگاه می کنی:

 11

خیلی راحت اشیارو می گیری که وایستی ولی موقع پایین اومدن زیاد انرژی مصرف می کنی.

 اول یه دستت رو کف زمین میزاری بعد می شینی:تشویق

11

گاهی هم که خسته می شی و به کمک ما نیاز داری اینطوری هستیافسوسای جانم قربون گریه هات برم.

11

خیلی دردری و بابایی شدی. هروقت بابایی جون لباس می پوشه که بیرون بره.ماشاله شما قبل از بابایی حی و حاضری و چشم های ناز قشنگت دنبال باباییهمنتظر

 یه وقت هایی خیلی کار دارم و بابایی هم خونه نیست بیرون ببردت در رو باز می کنم تا دردر نگاه کنی.خداروشکر دختر فهیمی هستی به همون هم قانع می شی.

 بزار ببینم دردر چه خبرهسوال

11

 

هر وقت با گوشی صحبت می کنیم گوشی رو می خوای :

 11

      مامان چرا کارهای منو رسانه ای می کنی؟!!!تعجبهنوز که به گوشی دست نزدم عالم و آدم فهمیدنزبان

11

 

کاربرد های دیگر گوشی تلفن!!!!!!!!!!!چشم

11

بازی های هستی جون:

پیتکو پیتکو: روی پاهای مامان می شینی و مامان پیتکو پیتکو گویان تکونت میده و تو لذت می بری و می خندی. نوش جانتخنده

غام غام بازی: بابایی با خلاقیت خودش یکی از سینی ها رو طناب بسته و تو رو سوار می کنه و از این ور به اون ور می کشه و تو محکم سینی رو می گیری و کیف می کنی در حد المپیک.خداییش با این اسباب بازی های دست ساز بیشتر حال می کنی. گوارای وجودتخنده

هستی بیا منو پیدا کن: این جمله رو وقتی می شنوی موتور حرکتت زود راه می افته بخصوص وقتی توی روروئک هستی.آنچنان با ذوق و شوق و دوان دوان راه می افتی که تماشاییهتشویق و وقتی مارو پیدا کردی می خندی و ما هم کلی تشویق و تحسینت می کنیم.هورا

دست دستی: هر وقت بهت می گیم دست دستی دست می زنی و می خندیتشویق

دالی موشه با ورژن های مختلف:

نسخه کاملا جدید بازی دالی موشه هستی جون رسید...

پتو یا ملافه رو روی سرش می کشیم و میگیم هستی کجاست؟

قندعسل هم با ذوق و شوق پتو رو کنار می کشه و ما میگیم اینجاست. می خندی، شادی، قهقه می زنی. الهی روی ماهت همیشه خندان باشه غنچه خوشبوی ما.

هستی جون در حال بازی دالی موشه:

11

 

 

با عروسک هات بازی می کنی مخصوصا این الاغ موزیکال رو که اغراق آمیز می خنده خیلی دوست داری، وقتی دمش می چرخه می گیریشچشم

  11

 

اینجا با احتیاط وایستاده بودی اما از آنجایی که بلبل آویزان شده از سقف رو خیلی دوست داری با به صدا دراومدن بلبل کاملا راحت ایستادی و یادت رفت جانب احتیاط رو بگیری :

11

 

دیگه از تمرینات ایستادن خسته شدی و وسط اتاق دراز کشیدی:

 11

 

خانم جستجوگر دنبال چی می گردی؟

11

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)