هستی جون عزیزم ، نفسمهستی جون عزیزم ، نفسم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

برای نفسم هستی جون

طراوت بهار

1393/2/1 21:04
نویسنده : مامان هستي
457 بازدید
اشتراک گذاری

هفته سوم فروردین همراه عمه،عمو و مادرجون به باغ رفتیم. هوا اندکی بادی ود که هستی زیاد خوشش نمی اومد. آیه های خدای مهربون ا به نظاره نشستیم و خودمان را سپردیم به باد بهار تا روح و جسممان طراوت بهار را بچشد. اندکی بعد هستی بغل مادرجون به خواب عمیق و دبشی رفت. بابایی و عموجون هم زحمت کشیدند و یه آتیش جانانه بار کردند تا هستی جون سردش نشه و ازش لذت هم ببریم.

11

 

 هستی جون که مثل نگین روی انگشتری از آیه های خلقت می درخشد.لبخند

 11

 

11

   به شیوه های مختلف سعی کردیم هستی را بنشانیم تا لحظات شیرینش را ثبت کنیم. همش دوست داشت راه بیوفته روی سبزه ها و ....

11

 از باد خنک کلافه شدهافسوس

 

11

 اینم از آتیش باحال. جای سیب زمینی آتیشی خالیخوشمزه

  11

11

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان هستی
3 اردیبهشت 93 10:44
جگرخندت بشم بی دندون
مامان هستی
3 اردیبهشت 93 10:44
مامان هستی
3 اردیبهشت 93 10:45
منم سیب زمینی آتیشی
مامان هستي
پاسخ
تشريف بياريد در خدمت باشيم.
خاله معصوم
3 اردیبهشت 93 14:19
هستی جون اینجا شبیه مامان خوبت می خندی