ماهنامه هستی جون 23
ضمن تبريك سال نو و آرزوي موفقيت ، سلامتي ، آرامش و شادكامي براي همه به اذن حضرت حق در اولين كوچه خاطرات شيرين هستي جون گام بر ميداريم. خدايا شكر براي همه چي.
سفره هفت سين كه خاله جون هنرمند و خوش ذوق و سليقه آماده كرده:
هر كاري مي كردم بشيني كنار سفره عكس بگيرم شيطوني مي كردي و نمي نشستي:
بعد از تموم شدن ديد و بازديد از بستگان در تبريز يه روز رفتيم به منطقه خوش آب و هواي خسروشاه. يه آتيش گرم و جوندار هم دايي ، عمو و بابايي جون برافروختند كه خيلي دلچسب بود جاي همه خالي، همش مي رفتي برگ و چوب جمع مي كردي و ميگفتي : ديدي بك يعني برگ ها رو مي بيني. زير نم نم بارون ناهار خورديم ، خيلي چسبيد دست همه دست اندركاران بخصوص فرشته كوچولو طلا.
خسرو شاه حوالي تبريز:
سردت شده بود دماغت رو نگاه كن... اما وقتي كنار آتيش مي آورديم گرم شي سريع مي رفتي دنبال برگ و چوب و گل جمع كردن.
يك هفته بعد از اقامت در تبريز داريم بر مي گرديم خونه ، اينجانصرت آباد عليا 75 كيلومتر مانده به ميانه است.
اينم از سيزده بدر درباغ اصيل آباد :
لحظات شيرين با تو بودن:
شب ها بهت قصه فرشته هاي لالا رو ميگم خيلي دوست داري وقتي فرشته هاي لالا بهت ميگن هستي جون مي خوابي؟ ميگي باشه، بلي.
ديگه براي پيدا كردن ما در بازي قايم موشك با هيجان مي دوي و بعضي وقت ها به زمين مي خوري. اي جانم عزيزم...
هر وقت بهت ميگم هستي بريم دردر ميگي باشه سريع مي ري دنبال پوتين هات كه بهشون مي گي كيتي.عاشق اين كيتي هايي...عالمي زيبا داري با اين پوتين ها.
قوه تخيلت فعال شده و تخيلي عروسك هات رو مي خوابوني ، بهشون غذا مي دي...
بازي با اعداد: يك در ميون تا ده اعداد رو مي شماريم وقتي به ده مي رسي بلند ميگي ده و مي زني زير خنده.
يادگيري حالت هاي چهره: بهت ميگم هستي خوشحال شو ، بخند، مي خندي.ميگم ناراحت شو و گريه كن الكي گريه مي كني.مي گم اخم كن ، اخم مي كني...
نقاشي بازي: به نوبت نقاشي مي كشيم.نقاشي هاي مورد علاقه ات ماهي، خورشيد و ماهه.