ماهنامه هستي جون 21(ماه اولين جملات)

شكر خداي مهربون هر روز بزرگتر و شيرين تر مي شي.

اين ماه دو تا عروسي دعوت شديم كه در هر دو مراسم  n بار تمام سالن رو گشتيم به لطف كاوشگر كوچولوي نازمون، فقط حيف شد كفش اسپورت نپوشيده بودم . حسابي خوش گذروندي براي خودت!

از اين پايه دوربين خيلي خوشت اومده بود ...يه اسباب بازي جديد!

تماشاي حركات موزون با حيرت و تعجب...

يعني دارن چيكار مي كنن آدم بزرگ ها!!!!

اينم از امير عسل كه بزرگتر و نازتر شده.

وقتي بخواي ما رو بترسوني اينجوري مي شي! اي واي ترسيديم

وقتي مي گيم هستي كجاست سريع چشمهاتو مي بندي چيزي نمي بيني فكر مي كني بقيه هم تو رو نمي بينن، به محض اينكه مي گيم هستي اينجاست چشم هاتو باز مي كني و مي زني زير خنده. چه ذوق مي كني! نوش جان نفسم

اين چيه؟ سوال هميشگي هستي جون.

اكثر ميوه ها و حيوانات اهلي رو مي شناسي اگه اسمشون رو بگيم نشون ميدي. اعضاي بدنت رو مي شناسي و همچنين لباس هات.

هستي جون وايستا ازت عكس بگيرم:

به محض ديدن لاك ها ميگي درو (دربيار يعني بازش كن)

وقتي كسي باز نكنه دست به كار مي شي:

 گذر از كوچه شيطنت ها و بامزگي هاي هستي جون:

اشيارو پشتت قايم مي كني مي گي كو، كو؟ بعد دست هاي خاليت رو نشون ميدي ميگي ايييست!! يعني نيست.

 ميري روي تخت بالا پايين مي پري و توي آيينه خودت رو نگاه مي كني و مي خندي.

اشيارو از جاشون بر ميداري ميدي به ما ، ميگي اييسي يعني مرسي.

 هر كاري برات انجام ميديم تشكر مي كني ميگي اييسي.

عاشق حموم رفتني هر روز يكي از پوپت هاتو برميداري ميري جلوي حموم مي ايستي مي گي: اَموم، اَموم

 ازت مي پرسيم اسمت چيه ميگي: اَستي. مي پرسيم اسم بابات چيه ميگي اَسول. هر سوالي هم بعد از اين بپرسيم جوابش اَسوله.

 هر وقت مانيتور رو مي بيني ميگي : خاله كو.

21 ماهگي ماه اولين جملات شيرين هستي جونه.

با جمله هاي دو واژه اي حرف مي زني و فعل ها رو اول جمله مي گي: ديدي آتيش، بده شير، خوخ اورچه

موقع نقاشي كشيدن اُهي، اورشيد و ماه درخواست مي كني.نقاشي مي كشي.حيف از نقاشيت و ماهي هايي كه مي كشي عكس نگرفتم...بعدا. البته آثار نقاشي هات روي چند تا از ديوارهاي خونه مادرجون و بوفه خودمون تثبيت شده...