ماهنامه هستي جون 18
شكر خداي مهربون ، هستي مامان و بابا داره يك و نيم ساله مي شه.
هستي و عسل جون :
عسل جون دختر دايي ناز هستي جون:
دوست داري از پله ها بالا بري:
آفرين اومدي بالا، به قول خودت بايا
خزان پاييز برات جالبه، وقتي قدم ميزني به برگ هاي زير پات توجه مي كني.
برگ هاي پاييز رو مي گيري دستت و مي گي: گل گل
بيرون ميريم خيلي خوشحال مي شي ، آواز مي خوني...
توانمندي ها و مهارت ها:
نشان دادن اعضاي بدن: زبان،چشم، گوش، دندان، دست ، پا، مو
كتاب هات رو ميدي دست ما و انگشت ما رو مي گيري و روي شكل ها ميذاري يعني بخونيد، چندين و جندين بار مي خونيم ولي دوباره درخواست مي كني.
اوج كارهاي مامان مياي آشپزخونه و با دو دستت پاهاي منو مي گيري و با تمام نيرو منو هل ميدي يعني بيا قائم شو تا پيدات كنم. بعد از هربار پيدا كردن ميگي ايا ايا ايا ( همراه با تكون دادن دست هاي نازت) يعني دوباره قائم شو.
هر چيزي مي بيني ميگي : چيي يه ؟ چیی یه؟
دو هفته آخر ماه سرماخوردي ، خيلي بيحال بودي عزيزم.
اين ماه سه تا از دندون هاي آسيات و يه ذره از دندون نيش دومت در حال روييدنه...